ارسال شده در 16 آذر 1398 توسط سميرا صبوري در شهید گمنام
#عکس_نوشته_تولیدی #به_قلم_خودم از پنجره خانه خواهرم داشتم به بیرون نگاه میکردم که صدای اذان از مسجد محله شان پخش شد. نگاهم افتاد به پیرمرد میوه فروش که پایین بلوک بود که داشت وضو میگرفت تا نماز بخواند خیلی جالب بود با اینکه فکرکنم تمام… بیشتر »
آخرین نظرات