آخرین نفرے ڪہ از عملیات برمےگشت
خود حاج احمد متوسلیان بود
یڪ ڪلاه سرش بود افتاد تہ دره…
حالا آن طرف دموڪراتها بودند و آتششان هم سنگین…
تا نرفت ڪلاه را برنداشت،برنگشت…
گفتم: اگر شهید مےشدے؟
گفت: این ڪلاه مال بیت المال بود…
#حاج_احمد_متوسلیان
آخرین نفرے ڪہ از عملیات برمےگشت
خود حاج احمد متوسلیان بود
یڪ ڪلاه سرش بود افتاد تہ دره…
حالا آن طرف دموڪراتها بودند و آتششان هم سنگین…
تا نرفت ڪلاه را برنداشت،برنگشت…
گفتم: اگر شهید مےشدے؟
گفت: این ڪلاه مال بیت المال بود…
#حاج_احمد_متوسلیان
کسی منتظر ظهور است که منتظر شهادت باشد
اگر امروز ما در صحنههای پیکار میرزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینهی ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطهی عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است. من تکلیف میکنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و حسینوار زندگی کردن.
✅ در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته میشود و کسی میتواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادتطلبی میخواهد.
🖋 بخشی از وصیتنامهی سردار
#شهید_مهدی_زین الدین
*عکسی کمتر دیده شده از شهید جوانمرد قصاب*
متروی تهران ایستگاهی دارد به نام #جوانمرد_قصاب
این جوانمرد، همیشه با وضو بود.
می گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه……!!
هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود.
اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.»
وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.
گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.»
این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.
آخرین نظرات