موضوع: "عمومی"
روزگار غریبی است…
نمڪدان را ڪه پر میڪنی توجهی به ریختن نمڪها نداری …
اما زعفران را ڪه میسابی
به دانه دانه اش توجه میڪنی!!!
حال آنڪه بدون نمڪ هیچ
غذایی خوشمزه نیست…
ولی بدون زعفران ماهها و سالها میتوان آشپزی ڪرد و غذا خورد…
مراقب نمڪهای زندگیتان باشید
ساده و بی ریا و همیشه دم دست
ڪه اگر نباشند وای بر سفره زندگی!
تفکر
میدانيد آخرين زنگ زندگیتان کی ميخورد!؟ خدا ميداند، ولی… آن روز که آخرين زنگ دنيا میخورد
ديگر نه ميشود تقلب کرد و نه ميشود سر کسی کلاه گذاشت!
آن روز تازه می فهميم که دنيا با همه بزرگی اش از يک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود
و آن روز تازه می فهميم که زندگی عجب سوال سختی بود
سوالی که بيش از يک بار نمی توان به آن پاسخ داد.
خدا کند آن روز که آخرين زنگ دنيا ميخورد
روی تخته سياه قيامت، اسم ما را جز خوب ها بنويسند
خدا کند حواسمان بوده باشد که زنگ های تفريح آنقدر در حياط نمانده باشيم که حيات=زندگی را از ياد برده باشيم.
خدا کند که دفتر زند گی مان را زيبا جلد کرده باشيم
و سعی ما بر اين بوده باشد که نيکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنيم و بدانيم که دفتر دنيا، چک نويسی بيش نيست؛ چرا که ترسيم عشق حقيقی در دفتر ديگر است…
آخرین نظرات