ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﻥ ﻃﻼ ﻓﺮﻭﺷﯽ
ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ:
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻦ!
ﺯﻧﻪ ﺩﺳﺖ ﭘﺎﭼﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ: ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﯽ؟
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ : آﺭﻩ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺗﻮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻦ.
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ: ﺁﻗﺎ ﻟﻄﻔﺎ ﺍﻭﻥ ﮔﺮﺩﻧﺒﻨﺪ ﺭﻭ ﺑﯿﺎﺭ!
ﺧﻼﺻﻪ ﺧﺎﻧﻤﻬﺎﯼ ﮔﻞ؛
ﺳﺮﺗﻮﻧﻮ ﺩﺭﺩ ﻧﯿﺎﺭﻡ
ﺷﻮﻫﺮﻩ ﮔﺮﺩﻧﺒﻨﺪ ﺭﻭ ﺧﺮﯾﺪ.
ﺧﺎﻧﻤﻪ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﻋﺴﻠﻢ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﻮﻫﺮ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻣﻦ ﺑﺮﺍﺕ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ.
ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ… ﮐﯽ .… ؟؟؟
ﺍﮔﻪ ﮔﻔﺘﯿﺪ ؟
(ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﻮﻫﺮ)
ﭘﺴﺮ ﻣﺎﻣﺎﻧﺸﻮ ﺗﻮ ﺑﻐﻞ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ
ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺯﻧﺶ ﮔﻔﺖ:ﻋﺴﻠﻢ ﺗﻮ ﮐﺎﺩﻭﯼ ﻣﺎﻣﺎﻧﻮ ﺑﺪﻩ
ﺭﺣﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﻦ ﯾﻘﺮﺍﻟﻔﺎﺗﺤﻪ ﻣﻊ ﺻﻠﻮﺍﺕ
توی یک کوچه ای چهار خیاط بودند
همیشه با هم بحث میکردند…
یک روز، اولین خیاط یک تابلو بالای مغازه اش نصب کرد.
روی تابلو نوشته بود “بهترین خیاط شهر”
دومین خیاط روی تابلوی بالای سردر مغازش نوشت “بهترین خیاط کشور”
سومین خیاط نوشت “بهترین خیاط دنیا“
چهارمین خیاط وقتی با این واقعه مواجه شد روی یک برگه کوچک با یک خط معمولی نوشت:
“بهترین خیاط این کوچه”
قرار نیست دنیایمان را بزرگ کنیم که در آن گم شویم، در همان دنیایی که هستیم می شود آدم بزرگى باشیم.
آخرین نظرات