امان از دل زینب.........
وقتی اطلاعیه تصویر نگاری محرم دیدم اولش گفتم من که عکسی ندارم… اخه بخاطر دوقلوهام امسال هیئت نتونستم برم چون دخترام از تاریکی میترسن…اکثرا زمان روضه چراغ ها رو خاموش میکنن….
خلاصه یاد این عکس ها افتادم خصوصا عکس شام غریبان به نظرم که خیلی زیبا بود چون با بادی که اون شب میمومد بهزور بچه ها میخواستن شمع ها رو روشن نگهشون دارن برام خیلی جالب بود که حتی با خاموش شدن شمع ها بچه ها مضطرب می شدن انگار همه جا براشون تاریک میشد تو اون لحظه یاد کاروان اسرا افتادم که چه جوری تو خرابه شام با این بچه های کوچک دوام اوردن واقعا سخته، حتی فکر کردن بهش سخته چه برسه به اینکه تو این موقعیت قرار گرفتن….. قربونت برم بی بی جان چه کردی با طفلان در آن خرابه شام….
امان از دل زینب……
آخرین نظرات