#من_زنده_ام #قسمت_صدو_شصت_وسوم اگرچه دلمان نمی خواست با لباس های نو و رنگ به رنگ با محمودی و اعوانش به حانوت برویم اما این تنها راه برای رفع شر او بود . فکر می کردیم هیچ کس منتظر عبور ما نیست اما از کنار پنجره برادرها که رد می شدیم یکی پس از دیگری به… بیشتر »
آرشیو برای: "دی 1397, 09"
#من_زنده_ام #قسمت_صدو_شصت_ودوم و این داستان ، داستان دنباله داری هبوط انسانیت در کسانی بود که خود را به خواب زده بودند تا وجدانشان آنها را آزار ندهد و به خیال خود قهرمان جنگ باشند . نخستین باری که شاهد این ماجرا بودیم ،از آن همه رنج و دردی که دیدیم ،… بیشتر »
آخرین نظرات